کتاب خداحافظ دنیا
پیشنهاد ویژه

کتاب خداحافظ دنیا

خاطرات شهید مدافع حرم حاج محمد شالیکار

از {{model.count}}
  • کتاب
  • 18,000 تومان
    13,000 تومان
    28%
    تخفیف
    محصول مورد نظر موجود نمی‌باشد.
    تعداد
    نوع
    • {{value}}
    مقایسه
    کمی صبر کنید...
    • نویسنده مصیب معصومیان
    • ناشر شهید کاظمی
    • قطع رقعی
    • نوع جلد جلد نرم
    • وزن 430 گرم
    • تعداد صفحات 328 صفحه

    توضیحات اجمالی

    شالیکار در شهرستان فریدونکنار متولد شد. از همرزمان شهید حسین بصیر و علی اصغر بصیر در دوران دفاع مقدس و جانباز بالای 50 درصد بود که از ناحیه سر دچار جانبازی در جنگ تحمیلی شد. وی یکی از نیروهای داوطلب مدافع حرم پس از مجروحیت در درگیری با تروریست های داعش در حلب سوریه، به یکی از بیمارستان های دمشق منتقل شد و سرانجام در تاریخ 24 آذر ماه پس از مجاهدت های بسیار و تحمل سختی ها به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
    از جمله آثار این نویسنده میتوان به عهد کمیل، شهید عزیز، دیده بان 25، از ام الرصاص تا خان طومان و... اشاره کرد.

    حاج محمد به نقطه ای رسیده بود که سکوتش لبریز فریاد بود. نگاهش آتشفشان احساسات و عاشقانه ها شده بود. من تا مدت ها نمی دانستم که حاج محمد وضعیت مالی خوبی دارد. فکر می کردم او هم مثل خیلی از پاسدارهای بازنشسته است و چرتکه زندگی خودش را می اندازد. دو عملیات را با هم بودیم. گل سرسبد جمع بود.
    ثابت قدم و مصر بود. در عملیات اول نشد که وارد شویم و مجبور به عقب نشینی شدیم.سرمای شدیدی حاکم بود و بارانی 8 ساعته همه ارکان کار ما را متزلزل کرده بود. لرزه سرما به جان نیروها افتاده بود. اما او نمی لرزید. خودم هم از آنها بودم که از سرما می لرزیدم, اما حاج محمد را که دیدم انگار روی آتش ایستاده بود, به روی خودش نمی آورد,حتی به من گفت: مفید! اصلا نگران نباش , ما پای قولی که دادیم ایستاده ایم.به هیچ وجه به فرماندهی نه نگید. ما می تونیم.
    نمی توانستم لرزشم را کنترل کنم. سرما به عمق بدنمان نفوذ کرده بود. بی اختیار شده بودیم,  نمی شد دندان هایی را که از لرزه به هم می خوردند کنترل کرد. 8 ساعت زیر باران و در آن سرما زمان کمی نیست , یاد والفجر 8 یاد غواص های شب عملیات افتاده بودم. اسلحه دستم بود. خواستم ببینم می توانم ماشه را بکشم و شلیک کنم, دیدم نمی شود!سبابه ام حرکت نمی کرد.همه چیز یخ زده بود! اشاره ها هم یخ زده بودند! تا اینکه دستور آمد به موقعیت شب برگردید!

    نویسنده
    مصیب معصومیان
    ناشر
    شهید کاظمی
    قطع
    رقعی
    نوع جلد
    جلد نرم
    وزن
    430 گرم
    تعداد صفحات
    328 صفحه

    دیدگاه خود را بنویسید

    • {{value}}
    این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
    دیدگاه خود را بنویسید.
    کمی صبر کنید...