- نویسنده طیبه آشوری
- ناشر شهید کاظمی
- تعداد صفحات 160
- وزن 150 گرم
- نوع جلد شومیز
- قطع جیبی
- توضیحات از مجموعه اوج بندگی 13
محصولات مرتبط
توضیحات اجمالی
طیبه آشوری در کتاب نجوای رود، از مجموعه کتابهای اوج بندگی، نیمنگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید انقلاب، حجتالاسلام ابوتراب عاشوری دارد. او در این کتاب زندگی شهید عاشوری را به شکل داستانی در سه بخش کودکی، نوجوانی و جوانی روایت کرده و در فصل چهارم دستنوشتههایی از شهید ابوتراب عاشوری را آورده است.
وارد کوچههای تنگ نجف شد. دیوارهای بلند و درهای کوچک نشاندهنده خانههای چسبیده به هم بود. باید از بازارچهای کوتاه و تنگ رد میشد تا به حرم امیرالمؤمنین (ع) برسد. از وقتی وارد نجف شده بود احساس میکرد غم و غصه عالم بر دلش نشسته، حس میکرد این شهر پر است از درد دلها و رنجهای مولا علی (ع). همهجای شهر بوی غربت میداد و هر گوشه که نگاه میکرد و هر جا که میرفت حضور مولا را حس میکرد و صدایش را میشنید. زمزمه مناجات او در مسجد کوفه هنوز شنیده میشد: مولای یا مولای، اَنتَ المَولا وَ اَنا العَبد وَ هَل یَرحمُ العَبد الا المَولا...
همهجا تاریک بود و آسمان سیاه به نظر میرسید. بالای سرش را نگاه کرد. در میان آنهمه سیاهی و تاریکی، یکدفعه گلدستههای نورانی و طلایی حرم چشمانش را نوازش کرد. برای اولین بار بود که روبهروی حرم حضرت علی (ع) میایستاد. یکمرتبه همه غم و غصهها یادش رفت حتی خانوادهاش. پاهایش روی زمین میخکوب شده بود و قدرت حرکت نداشت. دستش را روی سینه گذاشت و خم شد و به حضرت سلام داد. بغضش ترکید، گریه امانش نمیداد. آهسته بهطرف در ورودی به راه افتاد. از یک راهروی کوچک رد شد تا رسید مقابل ضریح؛ مانند کودکی که تازه پدرش را پیدا کرده ضریح را بغل کرد و میبوسید و میبویید. حرم کوچک بود اما زوارها زیاد و عجیب اینکه همهجا میشدند.
دیدگاه خود را بنویسید